دوشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۵

انقلاب بیرونی آخرین و انقلاب درونی اولین راه حل است.برای متفاوت بودن!

Posted by t | ۱:۵۷ قبل‌ازظهر |

پنجشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۵

سلام نوزده سالگی


تولد امسالم دگرا بود با سالهای پیشین.انتظار از پشت کر کره های سیاه کافه و دوستانی
که حضور بیشترم را طلب میکردند. نبودم روی زمین.شاید به خاطر نگاه های نافذ تو بود
به روی گونه های ترد و براقم!شایدم ناباوری ام از گذشتن یک سال!که چه زود و خسته
گذشت...
سلام نوزده سالگی،سلام دانشگاهی که شاید هرگز نیایمت،سلام دستنوشته های نا نوشته،
سلام دنیای جدید نو!

Posted by t | ۶:۴۳ قبل‌ازظهر |

چهارشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۵

یادتان باشد

هر کس برای خودش یک آواز و داستان مخصوص دارد.و هیچکس نمیتواند
داستان دیگری را بدزدد .کودکی هر کس برای خود اوست.هیچکس حق تصاحب
خاطراتمان را ندارد.

Posted by t | ۱۲:۱۷ قبل‌ازظهر |

پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۵

خیره بر خاک

خیره بر خاک
از باران گرم روزهای ما
تصویری سنگ شده مانده است

در گلی
دلی
تصویر تو...


23 خرداد ماه 1385/طهران

Posted by t | ۸:۵۱ قبل‌ازظهر |

چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۵

کلاف


تمام کتابهایم را ریخته ام وسط اتاق.لباسهام،نوارها ، سی دی ها،تابلوهای نقاشی و...
گاهی تغییر چیز خوبی میشود برای شروعی دوباره.مشغول جمع آوری میشوم.چمدانی
بر میدارم برای وسایلی که فعلا نیازشان ندارم.در چمدان را باز میکنم.یک مشت کاغذ نباتی
رنگ که بوی نا میدهد.و چندین پاکت نامه با دست خط پدر.کنجکاو میشوم.برگه ها را نگاه میکنم.
نوار قلب است که در آخرش _______________
چشمهایم را با پشت دست فشار میدهم.یک چیزی انگار در سرم جابه جا میشود.

تاییدیه گواهی فوت.
بدینوسیله صحت گواهی فوت صادره از سوی اداره ی ثبت آلمان غربی بشماره 1581 مورخ
15 نوامبر 1988(24/8/1367) دایر بر فوت مرحومه... در تاریخ 14 نوامبر 1988 در شهر فرانکفورت
تایید میگردد.

و من الله توفیق...
سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران-فرانکفورت

چشمهایم موج میزند از پشت شیشه ی عینک.زانوهایم تیر میکشد.نامه ها را زیر و رو میکنم.
عاشقانه های مردی است که هیچگاه نشناختمش.حرف ها و دلتنگی های زنی که هیچگاه ندیدمش.
و حس دو گانه ای که نامم را در سطر سطر نوشته ها جستجو میکند.

کلافه ام.مثل کلافی که هیچگاه آغاز و انجامی ندارد.

Posted by t | ۳:۰۵ قبل‌ازظهر |

یکشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۵

حرف های تا خورده


فرش
سکوتِ محکومِ لگدمال شده ایست
که بغض تمام سال ها را
در تاروپودش
فروخورده است


عکس: میرزایی